مرداب افسونگری در انزوا

با کمی گل‌گاوزبون چطوری؟

مرداب افسونگری در انزوا

با کمی گل‌گاوزبون چطوری؟

مرداب افسونگری در انزوا

من گمشدم توی دریای رویاهام جایی که از بلندترین قله سقوط میکنم و خودم رو در حال غرق شدن توی دریای بی کران میبینم.
_هی پرنده ی آبی به من بگو حالم خوب میشه؟

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان

چرا؟به چه دلیل؟

Monday, 6 December 2021، 11:39 PM

روزی که لموریا رو حذف کردم رو خیلی خوب یادم میاد؛قرار بود ساعت 8:20 دقیق برای همیشه محو بشه! صفحه رو رفرش میکردم... 17..18..19و 20 یه چیزی توی وجودم بود که نمی خواست بره، دلم نمی خواست لموریا رو از دست بدم! به هرحال پناهگاه من بود.

ولی دیگه دیر بود برای آخرین بار صفحه رو رفرش کردم و با "وبلاگی با این آدرس وجود ندارد" روبه رو شدم لموریا رفته بود و من دیگه نمی تونستم ببینمش.

من عاشق لموریا بودم؟ فکر کنم! وگرنه این دردی که هربار با یادآوری رفتنش به خودم حس میکنم نباید وجود میداشت.

همیشه از اینکه چیزایی که دوست دارم خسته کننده بشن برام میترسم، این بلایی بود که سر لموریا امد خسته کننده شد؟ یادم چندتا پیش‌نویس داشتم و کلی چیز دیگه که میخواستم بنویسم ولی اصلا حس و حالش نبود! کامنت ها رو چندبار میخوندم ولی موقع جواب دادن یه چیزی مانعم بود.

البته که این همش نیس ولی بیا سکوت کنیم. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ 21/12/06
ᯓ★yue  ๋࣭

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی