دیوید هیوم هرگز نمی تونه اون عشقی که تبدیل به نفرت شد فقط با اورثینک بیش از اندازه رو درک کنه.
دیوید هیوم هرگز نمی تونه اون عشقی که تبدیل به نفرت شد فقط با اورثینک بیش از اندازه رو درک کنه.
_ماهی گیر ماهی گیر، چه در تور احساسات من صید کردی؟
_دوست نداشته شدن.
میدونی به دوست نداشته شدن عادت دارم بنابراین شنیدن اینکه هرروز بیشتر از روز گذشته دارم شبیه کسی میشم که ازش متنفر هست قلبم رو نمیشکنه.
به شنیدن اینکه 《کی میمیری تا از دست تو راحت بشم》 عادت دارم.
به شنیدن اینکه《از چشم افتادی》یا 《ریخت و قیافت حالم رو بهم میزنه》عادت دارم.
هربار که دقیقا همون کار به اصطلاح شوخی که دیگری نسبت به من رو انجام میده انجام میدم ابروهاشون توی هم گره میخوره نگاه توی چشماشون ترسناک میشه و شروع میکنن به دعوا کردنم.
همیشه باید بشنوم 《هیچوقت بلد نیستی بس کنی》
اما با اینکه قلبم خرد نمیشه با اینکه نمیریزه پایین همچنان درد داره نمی دونم چرا هنوز انتظار دارم یه اتفاق متفاوت بیفته و یه مسیر جدید باز بشه.